سروده های عاشقانه (اشعار, متن, دوبیتی, خاطره, داستان,پیام و عکس های عاشقانه) آخرین مطالب
نويسندگان چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
اگر یک با وفا در این دنیا باشد آن با وفا تویی. با بودن تو در قلبم ، این قلب خوشبخت است . با بودن تو در این دنیا احساس میکنم که عاشقترینم . اگر یک عشق جاودانه در این دنیا باشد ، آن عشق در قلب من است . به تو افتخار میکنم ای عشق ، تویی که مظهر پاکترین عشق روی زمینی. اگر یک عاشق در این دنیا باشد ، آن عاشق واقعی منم زیرا پاکترین عشق در قلبم است. تو بهترین هدیه از طرف خدا برای منی اگر این دنیا با آدمهای بی وفایش با قلبم مدارا نکردند ، تو در میان آنها با محبت و عشقت به من زندگی دوباره دادی ای تو که سرچشمه محبت و عشقی اینک که آمدی در قلبم مطمئن باش که برای همیشه خواهی ماند. و حتی یک لحظه نیز پیشمان نخواهی شد که در قلب منی ، آنقدر در این قلب ولی عاشقم به تو عشق می ورزم. تا با تمام وجود معنای عشق را در قلبم حس کنی . اگر یک دل دیوانه در این دنیا باشد ، دل من است که دیوانه قلب مهربان تو است. بشکن سکوت عاشقانه را با فریادت . فریاد بزن نام مرا که با رعد صدایت هوای دلم بارانی شود آنگاه که هوای این دل بارانی شد بیا در زیر بارانش . حس کن گرمی قطره های باران را در قلبم ، که برای تو می بارد . تو مقدس ترین عشق در این دنیایی که برای من و قلبمی. اگر یک با وفا ، یک همدل و همزبان در این دنیا باشد ، تویی که تا ابد در قلبمی سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
رفتی؟ با خاطراتت؟ با محبتهای دلت؟ با چشمان خیس؟
پنج شنبه 3 فروردين 1391برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
بگو ای عشق که مرا دوست میداری.
شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
دو جاده، جاده های فرعی، جاده های تنها، بی کس، بی نفس .
سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
ای تو که مرا در قلبت اسیر کردی ، ای تو که مرا با دنیای عاشقی آشنا کردی و با غم و غصه های عشق رها کردی دلم بدجور هوایت را کرده است.
شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
ای تو که مهر و محبت در وجودت است ، مهربانی را به من بیاموز.
جمعه 21 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
لحظه طلوع خورشید لحظه طلوع عشق و محبتت در قلبم است. لحظه غروب که می رسد، لحظه ای است که دلم میخواهد در کنارت باشم. و آنگاه که خورشید آرام آرام می رود و آسمان تاریک می شود ، به عشق تو به انتظار مینشینم تا ستاره ها بیایند و به یادت به آسمان پر ستاره خیره شوم. و این است زندگی من … لحظه به لحظه به یاد تو هستم و لحظات زندگی را به عشق تو سپری میکنم . تو همه زندگی ام هستی ، این زندگی تنها با تو شیرین است . احساس آرامش میکنم ، زیرا لحظه های سرد زندگی ام دور از تو اما به یاد تو سپری میشود. طلوع کن ای خورشید ، من یک عاشقم ، طلوع کن ، من همینم که بوده ام… طلوع کن ببین من عاشق را ، که از همگان مجنون ترم . اگر میخواهی با ما نباشی غروب کن ، زیرا غروب عشق هم برای ما زیباست . شب و روز ، طلوع یا غروب برای من فرقی ندارد ، من همیشه عاشقم. همیشه به یاد عشق هستم ، و این است حال و هوای داشتن تو… این است زندگی من ، تنها یاد تو ، ذکر نام تو و عشق تو سهم من از طلوع تا غروب خورشید است. خیلی زیباست این لحظه های تو را داشتن… خوشبختم زیرا در این روزهای شیرین زندگی با تو هستم و تو را دارم. همه چیز برایم زیباست ، خورشید و ماه که به آسمان می آیند تو را میبینم ، اگر خورشید نباشد و آسمان ابری باشد در لابه لای ابرهای سفید تو را میبینم . اگر شب شود و مهتاب نباش ، باز تو را میبنم، چقدر تو درخشانی… محال است که روزگار بتواند تو را از من بگیرد ،مثل کوه روبروی تو ایستاده ام ای چشمه همیشه جوشانم. ای سرنوشت ، با ما کاری نداشته باش که بدجور دیوانه ام ، اگر بخواهی او را از من بگیری روزگارت را سیاه میکنم ! بیا و با ما مدارا کن ،چرا نمیفهمی ؟ منم ، همان مرد همیشه عاشق . و این است حال و هوای داشتنت ، با همه نامهربان ، با خورشید و فلک نامهربان ، با سرنوشت و زندگی نامهربان ،اما با تو همیشه مهربان سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
سه شنبه 27 دی 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
یک قلب کوچک دارم که درونش یک دنیا عشق است.
جمعه 23 دی 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
فقط یک بار بگو که مرا دوست داری.
سه شنبه 20 دی 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
ای نازنینم همدم این دل تنهایم باش ، محرم رازهایم باش.
پنج شنبه 15 دی 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
زیبایی مثل گلی، اما هنوز غنچه ای! گلی که شبنمش همان اشکهایت است، برگهایش همان دستان گرمت است، ساقه اش همان پاهای پرتوانت است ،ریشه اش همان قلب مهربانت است، غنچه اش همان چهره زیبایت است.
دو شنبه 5 دی 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
دلم برای باران و صدای قطره هایش تنگ شده است. یک شنبه 6 آذر 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
گفت تا آخرش با تو میمانم گفتم آخرش کجاست؟ گفت آخر دنیاست گفتم آخر دنیا کجاست؟ گفت تا آخرش با تو میمانم گفتم آخرش کجاست؟ گفت آخر دنیاست گفتم آخر دنیا کجاست؟ گفت از نگاهم پیداست گفتم نگاه تو، رو به کجاست؟ گفت نگاهم رو به پایان زندگیست گفتم پایان زندگی کجاست؟ گفت لحظه ای که از عشقت میمیرم …… مدتی گذشت ، او مرا تنها گذاشت ، قلبم بی صدا شکست. میدانستم آخرش همینجاست، جایی که برایم آشناست. همان زندان غمهاست ، فریاد شکستنهاست. گفتم اینجا همان لحظه ای بود که از عشقم میمیری؟ گفت سرنوشت من و تو از هم جداست. گفتم این بهانه است ، قلب من بازیچه دلهاست. گفت تقصیر خودت بود ، عشق در قصه هاست. گفتم اگر عشق در قصه هاست ، پس چرا با من عهد بستی. گفت تو اشتباه کردی که به پای من نشستی. سکوت کردم… اشک ریختم و ناله جدایی سر دادم. پيوندها
|
|||||||||||||||||||||||||||
![]() |