سروده های عاشقانه
(اشعار, متن, دوبیتی, خاطره, داستان,پیام و عکس های عاشقانه)
شنبه 30 مهر 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

 

من از میان اندوه بیکران بر خاسته ام

از میان امواج طوفان بر خاسته ام

مرا با سور و نشاط روزگار کاری نیست

من بحر درد و اندوه دوران بر خاسته ام

من طعم سرور نه چشیده و نخواهم چشید

من از میان غم دیده گان بر خاسته ام

به هر که وفا کردم به من جفا کردند

من ز عمق جور زمان بر خاسته ام

جفاه دیدم از خویش و بیگانه

برای دیدن جفاه ز دست نامردان بر خاسته ام

شاید درد و غم بوده در تقدیر من

یا که از برای نقد جان بر خاسته ام

 

جمعه 29 مهر 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد

 

تا چشمانت را دیدم دلم لرزید

 تا تو را دیدم دیگر چشمهای جز تو کسی را ندید

تا چشمانت را دیدم دلم لرزید

 تا تو را دیدم دیگر چشمهای جز تو کسی را ندید

 پرنده ی تنها از قفس دلم پرید

 قلبم صدای تپشهای قلبت را شنید ، سرنوشت لبخندی زد و گفت شما عاشقید.

 قلبم دوباره به لرزه افتاد ، قناری عشق ، ترانه عاشقی را سر داد.

 شعرهایم بوی تو را میداد ، خسته نمیشدم هیچگاه از لحظه دیدار.

 با این قلب و دلت عهدی بستم به نام عشقت.

 چشمهایم خیره به چشمت ، دستم درون دستت ، به خدا همیشه وفادار میمانم به عشقت.

 این خزان با تو بهاری شده ، دلم برایت تنگ شده ، در کنار تو بودن تنها آرزویم شده ، نامت ورد زبانم شده ، عشق تو بهانه ای برای بودنم شده ، رفتنت کابوس هر شبم شده .

 خلاصه اینکه اگر باشی ، من زنده ام ، اگر نباشی به خدا میمیرم.

 قلبم میشنود صدای تپشهای قلبت را ، قلبم زنده است ، با همین صدا ، با همین نوای آشنا.

 با قلبت عهد بستم که همیشه عاشقت بمانم ، هیچگاه جز نام تو ، اسم کسی دیگر را بر زبان نیاورم ، تو اولین و آخرین عشق منی ، عهد بسته ام هیچگاه بهانه نیاورم  

پنج شنبه 28 مهر 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

 

کودک بودم جوان شدم

عاشق دخترک سیا چشمان شدم

قدم به قدم پیر عاشق گذاشتم

تا وارد دنیای عاشقان شدم  

دو شنبه 25 مهر 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

 

 

بیا ای بی وفا فکری به حال ما کن

لحظه ی گوش به قیل و قال من کن

گر خواهی که دانی درد من

بیا نگاهی به چشمان من کن

تا به کی بیوفایی ای بی مروت؟

دمی پرسان از حال پریشان من کن

بگردم فدای این همه ناز و ادایت

دمی تما شاه حال سرگردان من کن

گر من عهد و پیمان شکستم

بگیر خنجر و قصد جان من کن

 

 

یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

 

ای یار با یاد تو شبها را روز کنم

در فراقت نشسته و گریه پر سوز کنم

صدبار گویم ای کاش با تو آشنا نمی شدم

مگر چه حاصل حالا گر صد افسوس کنم

با نام تو خط و نامه را یافتم

در عشق تو لقب دیوانه را یافتم

نشستم در هوس بوسه ی ز لبهایت

تا که راه می و می خانه را یافتم

در فراقت سروده ها سرودم

تا که طریقه نوشتن افسانه را یافتم

روز ها  در انتظارت سر راه نشستم

تا که راه خانه تو جانانه را یافت  

جمعه 22 مهر 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

 

جمعه 22 مهر 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

 

جمعه 22 مهر 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد

 

من هستم و تو هستی و یک فاصله بین ما

 من تنها هستم و عاشق هستم و دلتنگ یار

من هستم و تو هستی و یک فاصله بین ما

 من تنها هستم و عاشق هستم و دلتنگ یار

 لحظه هایی بود که هر گاه دلتنگت میشدم کار من اشک ریختن بود و غصه خوردن

 مدتیست که دیگر دلتنگت نمیشوم ، بر سر سجاده عشق سجده میکنم و تو را دعا میکنم.

 با خدا راز و نیاز میکنم

 آخر سر یک سجاده خیس به جا می ماند و یک دل خالی از درد و دلتنگی.

 کار من شب و روز راز و نیاز با خداست ، دو چشم خیس و  یک دل خالی از درد سهم من از دیدار با اوست.

 سجده میکنم در برابر او که ما را یاری میدهد ، و روزی ما را به هم خواهد رساند .

 من که امیدوارم به فرداهای با تو بودن ، تو نیز با امیدواری من امید داشته باش به خدای خویش.

 من هستم و روز و شب راز و نیاز با خدا ، یک دل پر از راز هست و تو هستی که تنها نیاز منی.

 بعد از ذکر کلام خدا ، نام مقدس تو را زمزمه میکنم ، برای خدا ، برای دلم.

 ما را به هم برسان ای بخشنده ترین ، ای مهربانترین.

 ما تنها امیدمان تویی ، تنها تویی که میتوانی خوشبختیمان را تضمین کنی.

 عشق ما پاک است ، قبله ما مقدس است ، این زیباترین لحظه عاشقیست.

 وقتی درد دلم را با خدای خویش در میان میگذارم ، احساس آرامش میکنم ، احساس میکنم او که تنهاست درد مرا میفهمد و میداند که من چه آرزویی را در دل دارم.

 کار من شب و روز دعاست ، به خدا عشق ما بی ریاست.

 عشق ما مقدس است ، خدا با ماست ، همین برای من و تو بس است.

 سجده میکنم در برابر او ، دعا میکنم تو را ، و میگویم راز دلم را با او و از او میخواهم که مرا به تنها آرزویم که رسیدن به تو است برساند 

چهار شنبه 20 مهر 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

 

سه شنبه 19 مهر 1390برچسب:, :: :: نويسنده :

 

پیش از آنکه تو را ببینم و با تو همسفر جاده های زندگی شوم ، پیش از آنکه تو بیایی و مرا از حال و هوای دلگرفته ام رها کنی معنای واقعی عشق را نمیدانستم و عشق برای بی معنا بود.

پیش از آنکه تو را ببینم و با تو همسفر جاده های زندگی شوم ، پیش از آنکه تو بیایی و مرا از حال و هوای دلگرفته ام رها کنی معنای واقعی عشق را نمیدانستم و عشق برای بی معنا بود.

 پیش از آنکه تو بیایی قلب من بازیچه ای بیش نبود ، روزی صدها بار میشکست و همیشه آرزوی یک لحظه تنهایی میکرد.

 عزیزم تو آمدی و هوای قلبم را بهاری کردی ، تو را برای همیشه لایق قلبم میدانم.

 عشق را با تو شناختم ای یار همیشه وفادارم ، همیشه ماندگارم.

 تو یک عشق جاودانه ای ، عشقی که هیچگاه نمیمیرد و نمیسوزاند قلبم را .

 پیش از آنکه تو بیایی آرزوی تو را داشتم ، روزی صدها بار تو را از خدا میخواستم .

 تو آمدی ، با عشق آمدی ، هدیه کردی به من محبتهایت را و قلبم را عاشق قلب مهربانت کردی.

 هر چه بخواهم از خوبیهای تو بگویم نمیتوانم ، تو بهترینی عزیزم.

 تویی عزیز دلم ، گلم ، همدمم ….. فدای تو ، هر وقت بخواهی میشوم قربان تو.

 خیلی دوستت دارم عزیز دلم ، تو یعنی عشق ، یک عشق بی پایان.

 چه صفایی دارد این زندگی با تو ، چه لذتی دارد لحظه های عاشقی در کنار تو.

 چقدر تو مهربانی ، فدای قلب مهربانت.

 حالا که عشق را با تو شناخته ام بگذار به تو بگویم که بدجور عاشقت هستم .

 حالا که معنای دوست داشتن را به من یاد دادی بگذار به تو بگویم که خیلی دوستت دارم.

 حالا که زندگی تنها با تو شیرین است بگذار بگویم که بدون تو هرگز عزیزم .

 عزیزم ، ای بهترینم حالا که تو را دارم دلم بیشتر از همیشه شاد است .

 

 خیلی خوشبختم از اینکه تو را دارم ، هیچوقت تنهایت نمیگذارم ، با تو میمانم تا لحظه ای که در این دنیا مهمانم.

   عشق را با تو شناختم ، عشق را تنها با تو میخواهم ، عشق را بدون تو بی معنا میدانم  

دو شنبه 18 مهر 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

 

 

سه شنبه 12 مهر 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

چر از آشیانه من سفر کردی

مرا چون مرغ بی بال وپر کردی

تمام عمرم یکسره با درد و غم گذشت

جز آن شبی را که با من سحر کردی

تمام غمها را یکباره بر دوشم فگندی

آنگاه که یکباره عزم سفر کردی

عمرم در انتظارت گذشت اما نیامدی

مگر زان همه عهد و پیمانت حذر کردی

عهدی که با من بستی،آنرا شکستی ورفتی

منی غم زده را غم زده تر کردی

 

یک شنبه 10 مهر 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

درد جدایی را چگونه به تو مفهوم کنم

اندرین باب تا به کی چند و چون کنم

همه به طعنه گویندم که گرفتار بی وفایم

مگر چگونه به حرفهای مردم کنم

یکبار نیامدی به سوی ما ای بی وفا

تا ترا وادار به خنده و تبسم کنم

دل به تو داده ام و جان نیز

چی حاجت که حکایت مجنون کنم

گر نمی دانی درد جدایی را

یکبار بیا در کنارم تا برایت معلوم کنم

 

یک شنبه 10 مهر 1390برچسب:, :: :: نويسنده :

 

خیلی آرامم ،از اینکه در کنارمی خوشحالم .

 اینک که دستان گرمت درون دستهای من است ، سرت بر روی شانه های من است

برای خواندن متن به ادامه مطلب مراجعه کنید.

خیلی آرامم ،از اینکه در کنارمی خوشحالم .

 اینک که دستان گرمت درون دستهای من است ، سرت بر روی شانه های من است شاید چشمهای خیسم  را نبینی اما میتوانی حس کنی که شانه هایت خیس است.

 من نیز مثل تو از فردا میترسم ، من نیز مثل تو میترسم تو را از دست بدهم و تنها خاطرات در کنار هم بودن بر جا بماند ! خاطره هایی که یاد آنها مرا دیوانه میکند.

 اینک که در آغوش مهربانت هستم ، خیلی آرامم ، کاش ثانیه ها در همین لحظه که تو در کنارمی بایستد حتی یک ثانیه نیز جلو نرود .

 این لحظه را برای همیشه و تا ابد میخواهم ، تو را از همین لحظه و برای همیشه میخواهم.

 حتی فکر اینکه یک لحظه نیز بدون تو باشم مرا پریشان میکند.

 نه عزیزم بدون تو هرگز ! بدون تو نه مهتاب برایم نورانیست و نه خورشید برایم آفتابیست.

 نه ستاره ای در آسمان قلبم میدرخشد و نه بارانی در کویر دلم می بارد.

 سخت است بی تو بودن ، تلخ است دور از تو بودن ، محال است بی تو نفس کشیدن.

 با تو نفس کشیدن ، در این ثانیه ، در این لحظه که  در کنارمی شیرین است ، چقدر این لحظه زیباست ، خاطره ایست به یادماندنی.

 کاش امروز همان فردای ما بود ، کاش امروز که تو در کنارمی همان لحظه آخر زندگی ام بود. دلم میخواهد این لحظه بمیرم ، تا از عشق تو مرده باشم تا در آغوش تو از این دنیا رفته باشم .

 نرو از کنارم ، سرت را بگذار بر روی شانه هایم ، بگو هر چه دل تنگت میخواهد.

 میدانم که دلتنگی ، میدانم که دلت همیشه با من است ، به من امید بده تا با امید تو عاشقانه زندگی کنم .

 با تو بودن را از امروز تا لحظه مرگ میخواهم ، بی تو بودن را هیچگاه ، حتی یک لحظه نیز باور ندارم .

 خیلی آرامم ، از اینکه در کنارمی شادابم

 

پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

 

بی تو خیلی تنهایم         با همه نا آشـــــنایم

چرا تنهایم گذاشتیی؟      کسی نه میشنود صدایم                                  

 

 

 

پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 528
بازدید کل : 44159
تعداد مطالب : 124
تعداد نظرات : 96
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


bahar22

كد پرواز پرندگان

كد عكس تصادفی

.

.





تعبیر خواب آنلاین

فال امروز