سروده های عاشقانه
(اشعار, متن, دوبیتی, خاطره, داستان,پیام و عکس های عاشقانه)
شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

ای تو که مهر و محبت در وجودت است ، مهربانی را به من بیاموز.
ای تو که عاشقی و خون عشق در رگهایت جاریست ، معنای عشق را به من بیاموز.
ای تو که مرا دوست داری و دیوانه وار عاشق این قلب بی احساس منی ، احساسات عاشقانه ات را به من ابراز کن.
مرا ببخش اگر مثل تو عاشق نیستم ، مرا ببخش اگر مثل تو اینهمه با احساس و مهربان نیستم.
اگر تو دریایی ، من یک کویر خشک و بی جانم ، اگر تو بهاری ، من همان خزان سرد و بی روحم.
ای تو که خودت همان عشقی ، و وجودت سرشار از احساسات عاشقانه است به من بیاموز چگونه ابراز عاشقی کنم.
مرا ببخش اگر شبها مثل تو با چشمان خیس به خواب نمیروم.
مرا ببخش اگر مثل تو غروبها دلتنگت نیستم.
اما بدان من هم یک عاشقم ، بدان که کمتر از تو وبیشتر از هر کسی دوستت دارم.
آری من هم یک عاشقم ، عاشقی کم احساس تر از تو ، و با احساس تر از عشق.
ای تو که خودت معنای محبتی ، به من محبت برسان تا شاید با محبتهای تو ، قلب من نیز جان بگیرد و به تو عشق بورزد.
اگر تو یک شعر تازه ای ، من یک داستان غم انگیزم.
اگر تو  یک شاعر پرآوازه ای ، من یک نویسنده خسته ام.
ای تو که خودت بهترین معلم عشق در دنیایی ، به منی که از عشق هیچ نمی دانم معنای عشق را بیاموز.
بیاموز که چگونه با تو باشم و چگونه در این طوفان دریا قایق نجات تو باشم.
آری اگر تو  مرا دوست داری ، من کمتر از تو ، کمتر از خدا ، و بیشتر از هر کسی دوستت دارم


جمعه 21 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد

لحظه طلوع خورشید لحظه طلوع عشق و محبتت در قلبم است.
لحظه غروب که می رسد، لحظه ای است که دلم میخواهد در کنارت باشم.
و آنگاه که خورشید آرام آرام می رود و آسمان تاریک می شود ، به عشق تو
به انتظار مینشینم تا ستاره ها بیایند و به یادت به آسمان پر ستاره خیره شوم.
و این است زندگی من
لحظه به لحظه به یاد تو هستم و لحظات زندگی را به عشق تو سپری میکنم .
تو همه زندگی ام هستی ، این زندگی تنها با تو شیرین است .
احساس آرامش میکنم ، زیرا لحظه های سرد زندگی ام دور از تو اما به یاد تو سپری میشود.
طلوع کن ای خورشید ، من یک عاشقم ، طلوع کن ، من همینم که بوده ام
طلوع کن ببین من عاشق را ، که از همگان مجنون ترم .
اگر میخواهی با ما نباشی غروب کن ، زیرا غروب عشق هم برای ما زیباست .
شب و روز ، طلوع یا غروب برای من فرقی ندارد ، من همیشه عاشقم.
همیشه به یاد عشق هستم ،
و این است حال و هوای داشتن تو
این است زندگی من ، تنها یاد تو ، ذکر نام تو و عشق تو سهم من از طلوع تا غروب خورشید است.
خیلی زیباست این لحظه های تو را داشتن
خوشبختم زیرا در این روزهای شیرین زندگی با تو هستم و تو را دارم.
همه چیز برایم زیباست ، خورشید و ماه که به آسمان می آیند تو را میبینم ،
اگر خورشید نباشد و آسمان ابری باشد در لابه لای ابرهای سفید تو را میبینم .
اگر شب شود و مهتاب نباش ، باز تو را میبنم، چقدر تو درخشانی
محال است که روزگار بتواند تو را از من بگیرد ،مثل کوه روبروی تو ایستاده ام ای چشمه همیشه جوشانم.
ای سرنوشت ، با ما کاری نداشته باش که بدجور دیوانه ام ،
اگر بخواهی او را از من بگیری روزگارت را سیاه میکنم !
بیا و با ما مدارا کن ،چرا نمیفهمی ؟ منم  ، همان مرد همیشه عاشق .
و این است حال و هوای داشتنت ، با همه نامهربان ، با خورشید و فلک نامهربان ،
با سرنوشت و زندگی نامهربان ،اما  با تو همیشه مهربان
دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

 

با آمدنت فضای کلبه ام عطرآگین شده

این دل به زندگی دوباره خوشبین شده

دیگر خبری از غم و غصه ی نیست

هرلحظه ی زندگی, با تو شیرین شده

شنبه 15 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

بهترین شعر و ترانه تقدیم تو باد
این دوبیتی عاشقانه تقدیم تو باد
شنیدم بی من زندگیت خوش میگذرد
خوشی های جاودانه تقدیم تو با د
پنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

درین روزها دل من بسیار گرفته است
بار سنگینی غمها روی شانه هایم نشسته است
یک حنجره آواز برای فریاد کشیدن دردهایم
اما چه کنم که صدا در گلویم شکسته است
می خواهم فریاد زنم از دست جور روز گار
اما چه کنم که حنجره ام خیلی خسته است
دیگر زندگی برایم بی مفهوم شده
همه دار و نه دارم ازهم گسسته است
دیگر خسته شده ام ازین زندان, بنام زندگی
می خواهم پرواز کنم اما پرو بالم بسته است


چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

فقط یک بار ترا دیدم

با همان نگاه اول ترا بر گزیدم

شعله های آتش از چشمان تو معلوم بود

با آن هم عشق آتشین ترا به جان خریدم

همچو دندانه های شانه

به تار تار زلف تو پچیدم

از وقتیکه به دام تو افتاده ام

در عشق تو سوختم و  تپیدم

تو امید من و هستی منی

گرچه فقط  ز تو جور و جفا دیدم

من عمری را در انتظار تو نشستم

از خویش و بیگانه، همه بریدم

 

پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

 
++-_+++< ( )>

تا سیاره اورانوس ، یه آتلانتیس پر از بوس!

واسه شیرین ترین دوست

سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد


یکی را دوست میدارم ولی او باور ندارد.
یکی را دوست میدارم همان کسی که شب و روز به یادش هستم و لحظات سرد زندگی را با گرمای عشق او میگذرانم.
کسی را دوست میدارم که میدانم هیچگاه به او نخواهم رسید و هیچگاه نمیتوانم دستانش را بفشارم.
یکی را دوست میدارم ، بیشتر از هر کسی ، همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد.
یکی را دوست میدارم ، که میدانم او دیگر برایم یکی نیست  ، او برایم یک دنیاست.
یکی را برای همیشه دوست میدارم ، کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا!
کسی که هرگز اشکهایم را ندید و ندید که چگونه از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم.
یکی را تا ابد دوست میدارم ، کسی که هیچگاه درد دلم را نفهمید و ندانست که او در این دنیا تنها کسی است که در قلبم نشسته است .
یکی را در قلب خویش عاشقانه دوست میدارم ، کسی که نگاه عاشقانه مرا ندید و لحظه ای که به او لبخند زدم نگاهش به سوی دیگری بود .
آری یکی را از ته دل صادقانه دوست میدارم ، کسی که لحظه ای به پشت سرش نگاه نکرد که من چگونه عاشقانه به دنبال او میروم .
کسی را دوست میدارم که برای من بهترین است ، از بی وفایی هایش که بگذرم برای من عزیزترین است.
یکی را دوست میدارم ولی او هرگز این دوست داشتن را باور نکرد.
نمیداند که چقدر دوستش دارم ، نمی فهمد که او تمام زندگی ام است .
یکی را با همین قلب شکسته ام ، با تمام احساساتم ، بی بهانه دوست میدارم.
کسی که با وجود اینکه قلبم را شکست اما هنوز هم در این قلب شکسته ام جا دارد.
یکی را بیشتر از همه کس دوست میدارم ، کسی که حتی مرا کمتر از هر کسی نیز دوست نمیدارد.
یکی را دوست میدارم
 
با اینکه این دوست داشتن دیوانگیست اما
من دیوانه تنها او را دوست میدارم

دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

 میان ما هنوز فاصله ها باقیست

اما نمیدانیم مقصیر اصلی کیست؟

تو مرا مقصیر میدانی و من ترا

آخر نمیدانیم دلیل آن چیست ؟

یک شنبه 2 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)

 نه سلامی ونه کلامی, آخر از من چه دیدی؟

چرا قهری بامن, آخر از من چه شنیدی؟

رسم عاشقی این چنین نه بود, نازنین

به یکبارگی تنهایم گذاشتی و از من بریدی

مگر تو نگفتی به من که همیشه در کنارم میمانی؟

آخر چه شد که این گونه از من رمیدی؟

هنوز نمی توانم باور کنم که مرا تنها گذاشتی

آه! از من رمیدی و قامتم خمیدی

تازه نهال عشق ما بار و برگ گرفته بود

آن تازه نهال را, از ریشه کشیدی

 

شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : شکیلا صبور

 

اندازه
۱۰۰ گرم کراک دوستت دارم !

زیاد نیست ولی حکمش اعدامه !


پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 43
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 43
بازدید ماه : 559
بازدید کل : 44190
تعداد مطالب : 124
تعداد نظرات : 96
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


bahar22

كد پرواز پرندگان

كد عكس تصادفی

.

.





تعبیر خواب آنلاین

فال امروز