سروده های عاشقانه (اشعار, متن, دوبیتی, خاطره, داستان,پیام و عکس های عاشقانه) آخرین مطالب
نويسندگان شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
ای تو که مهر و محبت در وجودت است ، مهربانی را به من بیاموز.
جمعه 21 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
لحظه طلوع خورشید لحظه طلوع عشق و محبتت در قلبم است. لحظه غروب که می رسد، لحظه ای است که دلم میخواهد در کنارت باشم. و آنگاه که خورشید آرام آرام می رود و آسمان تاریک می شود ، به عشق تو به انتظار مینشینم تا ستاره ها بیایند و به یادت به آسمان پر ستاره خیره شوم. و این است زندگی من … لحظه به لحظه به یاد تو هستم و لحظات زندگی را به عشق تو سپری میکنم . تو همه زندگی ام هستی ، این زندگی تنها با تو شیرین است . احساس آرامش میکنم ، زیرا لحظه های سرد زندگی ام دور از تو اما به یاد تو سپری میشود. طلوع کن ای خورشید ، من یک عاشقم ، طلوع کن ، من همینم که بوده ام… طلوع کن ببین من عاشق را ، که از همگان مجنون ترم . اگر میخواهی با ما نباشی غروب کن ، زیرا غروب عشق هم برای ما زیباست . شب و روز ، طلوع یا غروب برای من فرقی ندارد ، من همیشه عاشقم. همیشه به یاد عشق هستم ، و این است حال و هوای داشتن تو… این است زندگی من ، تنها یاد تو ، ذکر نام تو و عشق تو سهم من از طلوع تا غروب خورشید است. خیلی زیباست این لحظه های تو را داشتن… خوشبختم زیرا در این روزهای شیرین زندگی با تو هستم و تو را دارم. همه چیز برایم زیباست ، خورشید و ماه که به آسمان می آیند تو را میبینم ، اگر خورشید نباشد و آسمان ابری باشد در لابه لای ابرهای سفید تو را میبینم . اگر شب شود و مهتاب نباش ، باز تو را میبنم، چقدر تو درخشانی… محال است که روزگار بتواند تو را از من بگیرد ،مثل کوه روبروی تو ایستاده ام ای چشمه همیشه جوشانم. ای سرنوشت ، با ما کاری نداشته باش که بدجور دیوانه ام ، اگر بخواهی او را از من بگیری روزگارت را سیاه میکنم ! بیا و با ما مدارا کن ،چرا نمیفهمی ؟ منم ، همان مرد همیشه عاشق . و این است حال و هوای داشتنت ، با همه نامهربان ، با خورشید و فلک نامهربان ، با سرنوشت و زندگی نامهربان ،اما با تو همیشه مهربان دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
با آمدنت فضای کلبه ام عطرآگین شده این دل به زندگی دوباره خوشبین شده دیگر خبری از غم و غصه ی نیست هرلحظه ی زندگی, با تو شیرین شده شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
فقط یک بار ترا دیدم با همان نگاه اول ترا بر گزیدم شعله های آتش از چشمان تو معلوم بود با آن هم عشق آتشین ترا به جان خریدم همچو دندانه های شانه به تار تار زلف تو پچیدم از وقتیکه به دام تو افتاده ام در عشق تو سوختم و تپیدم تو امید من و هستی منی گرچه فقط ز تو جور و جفا دیدم من عمری را در انتظار تو نشستم از خویش و بیگانه، همه بریدم
پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
میان ما هنوز فاصله ها باقیست اما نمیدانیم مقصیر اصلی کیست؟ تو مرا مقصیر میدانی و من ترا آخر نمیدانیم دلیل آن چیست ؟ یک شنبه 2 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
نه سلامی ونه کلامی, آخر از من چه دیدی؟ چرا قهری بامن, آخر از من چه شنیدی؟ رسم عاشقی این چنین نه بود, نازنین به یکبارگی تنهایم گذاشتی و از من بریدی مگر تو نگفتی به من که همیشه در کنارم میمانی؟ آخر چه شد که این گونه از من رمیدی؟ هنوز نمی توانم باور کنم که مرا تنها گذاشتی آه! از من رمیدی و قامتم خمیدی تازه نهال عشق ما بار و برگ گرفته بود آن تازه نهال را, از ریشه کشیدی شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : شکیلا صبور
پيوندها
|
|||||||||||||||||||||||||||
![]() |