سروده های عاشقانه (اشعار, متن, دوبیتی, خاطره, داستان,پیام و عکس های عاشقانه) آخرین مطالب
نويسندگان جمعه 26 اسفند 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
من درین جا سراغ یار آمده ام پی یک لحظه دیدار آمده ام نمی دانم می بینمش یا نه اما به امید بسیار آمده ام گر ببینمش گویم جانم به فدایت بیا در کنارم که به دیدار تو دل آزار آمده ام با این همه دوری راه ای بی وفا بحر دیدنت با یک عالم کوله بار آمد هام مدت هاست که ترا نه دیده ام این راه دور را لحظه شمار آمده ام محروم مکن از دیدنت رویت مرا که من به در تو، پی دیدار آمده ام مرا ز خویش مران ای بی مروت که عاشق تو ام و با دل بی قرار آمده ام
چهار شنبه 24 اسفند 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
امشب در انتظار یار نشسته ام لحظه ی قرار ندارم و بی قرار نشسته ام به عقربه های ساعت خیره شده ام در انتظار آمدن دلدار نشسته ام منتظرم تا دروازه را تک تک کند صدای پای یار تب تب کند نمیدانم چطور استقبالش کنم سر به قدم هایش نهاده مهمانش کنم شب را تا سحر درد دل کنم سرو جانم را به قربانش کنم ای فلک امشب را به من مهلت بده تا چند بوسه از دور لبانش کنم
جمعه 19 اسفند 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
دیگر شور و حال ندارد دل بشکسته من توان قیل و قال ندارد حنجره خسته من آه های! چه می خواهی از من ای سرنوشت؟ ببین به آرزوهای نا تمام و به خاک نشسته من چرا با من این گونه نا مهربانی ای سرنوشت؟ به یغما بردی همه دار و دسته من دیگر درمن از باغ و بهار خبری نیست در فصل بهار خشکیده نهال نو رسته من من صیلی روزگار فراوان خورده ام مزن تبر، به دست و پای بسته من سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
ای تو که مرا در قلبت اسیر کردی ، ای تو که مرا با دنیای عاشقی آشنا کردی و با غم و غصه های عشق رها کردی دلم بدجور هوایت را کرده است.
یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: :: نويسنده : شکیلا صبور
اینجا آسمان صاف تا قسمتی به رنگ دوستی همراه با غبار فراغ است، توده ای سلام به سمت شما در حرکت است، ضمنا احتمال بارش بوسه فراوان است، دلشناسی یه عاشق! شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
ای تو که مهر و محبت در وجودت است ، مهربانی را به من بیاموز.
جمعه 21 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
لحظه طلوع خورشید لحظه طلوع عشق و محبتت در قلبم است. لحظه غروب که می رسد، لحظه ای است که دلم میخواهد در کنارت باشم. و آنگاه که خورشید آرام آرام می رود و آسمان تاریک می شود ، به عشق تو به انتظار مینشینم تا ستاره ها بیایند و به یادت به آسمان پر ستاره خیره شوم. و این است زندگی من … لحظه به لحظه به یاد تو هستم و لحظات زندگی را به عشق تو سپری میکنم . تو همه زندگی ام هستی ، این زندگی تنها با تو شیرین است . احساس آرامش میکنم ، زیرا لحظه های سرد زندگی ام دور از تو اما به یاد تو سپری میشود. طلوع کن ای خورشید ، من یک عاشقم ، طلوع کن ، من همینم که بوده ام… طلوع کن ببین من عاشق را ، که از همگان مجنون ترم . اگر میخواهی با ما نباشی غروب کن ، زیرا غروب عشق هم برای ما زیباست . شب و روز ، طلوع یا غروب برای من فرقی ندارد ، من همیشه عاشقم. همیشه به یاد عشق هستم ، و این است حال و هوای داشتن تو… این است زندگی من ، تنها یاد تو ، ذکر نام تو و عشق تو سهم من از طلوع تا غروب خورشید است. خیلی زیباست این لحظه های تو را داشتن… خوشبختم زیرا در این روزهای شیرین زندگی با تو هستم و تو را دارم. همه چیز برایم زیباست ، خورشید و ماه که به آسمان می آیند تو را میبینم ، اگر خورشید نباشد و آسمان ابری باشد در لابه لای ابرهای سفید تو را میبینم . اگر شب شود و مهتاب نباش ، باز تو را میبنم، چقدر تو درخشانی… محال است که روزگار بتواند تو را از من بگیرد ،مثل کوه روبروی تو ایستاده ام ای چشمه همیشه جوشانم. ای سرنوشت ، با ما کاری نداشته باش که بدجور دیوانه ام ، اگر بخواهی او را از من بگیری روزگارت را سیاه میکنم ! بیا و با ما مدارا کن ،چرا نمیفهمی ؟ منم ، همان مرد همیشه عاشق . و این است حال و هوای داشتنت ، با همه نامهربان ، با خورشید و فلک نامهربان ، با سرنوشت و زندگی نامهربان ،اما با تو همیشه مهربان دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
با آمدنت فضای کلبه ام عطرآگین شده این دل به زندگی دوباره خوشبین شده دیگر خبری از غم و غصه ی نیست هرلحظه ی زندگی, با تو شیرین شده شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
فقط یک بار ترا دیدم با همان نگاه اول ترا بر گزیدم شعله های آتش از چشمان تو معلوم بود با آن هم عشق آتشین ترا به جان خریدم همچو دندانه های شانه به تار تار زلف تو پچیدم از وقتیکه به دام تو افتاده ام در عشق تو سوختم و تپیدم تو امید من و هستی منی گرچه فقط ز تو جور و جفا دیدم من عمری را در انتظار تو نشستم از خویش و بیگانه، همه بریدم
پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : رومینا زاهد
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: :: نويسنده : حسین علیزاده (خاموش)
میان ما هنوز فاصله ها باقیست اما نمیدانیم مقصیر اصلی کیست؟ تو مرا مقصیر میدانی و من ترا آخر نمیدانیم دلیل آن چیست ؟ پيوندها
|
|||||||||||||||||||||||||||
![]() |